السّلامُ عليكَ يا صديقي المأفون بال

السّلامُ عليكَ يا صديقي المأفون بالغياب!

لن تَصلكَ رسالتي وأنت اخترتَ مَنفاكَ البَعيد..
لن تَشعر بي هذه المرة حقيقةً كما كُنتَ تفعل..
ورّغم ذلكَ لازلتُ بِحاجةٍ أن أتحدثَ إليك ..
أن أرّسل لكَ دموعي وهي تَتطاير رغماً عني في مساحاتِ هذا الكون الكبير الذي يَبتلِعني ولا يلفظني إلا في بطن العَتمة!
اليوم كُنتُ قوية جداً .. جداً..
للحدِ الذي ابتلعتُ فيه ألمي بكل هدوءٍ..وأنا أبتسم لِكُل وجهٍ يعبُرني بلا ملامح!
حَاولتُ أن أخلق حديثاً ..لكن فم البوح لم يَكن به شفتين.. ولا حُنجرة لتركل الكلام !
كنتُ صامتة.. و أصواتهم تطرق فوق رأسي بلا رحمة.. وحين حاولت أن أمسك صوتاً واحداً.. تعثرتُ ..و وقعتُ في ذاكرتي ومن حينها وأنا أبحثُ عن مخرجٍ للحياة!
يا صديقي ها أنا الان وحدي..
مائدتي خاوية على عروشها ..و جدران غرفتي تأن بألم ..
وأنا أتخبط يمنة ويسرة .. ولا أدري كيف أقتلعني من مسامير الوحدة!
هل تغفر لي إن بكيتُ الليلة؟!
اغفر لدمعي.. اغفر لوجعي.. اغفر لصبري المهترئ ..
لم أعد اقوى على مواصلة الطريق..
الوجع ينخرني.. و اطراف روحي تتآكل ..وقوتي بلا حراك..
وأنا وحيدة.. وحيدة جداً..
أريد البُكاء لحد انتهائي..
أريد أن أستريح على كتفٍ لا تنكسر..
أريد أن أصرخ .. وأصرخ.. وأصرخ..
أريد أن أنام لمرة أخيرة..دون أن تغتالني كوابيس الألم والخوف..
أخشى على نفسي من كل هذا الوجع..أخشى أن يموت قلبي ولا يموت جسدي ..
أخشى أن أنتهي قبل أن أراك..

النتائج (الفارسية) 1:

درود بر شما، دوست من، شما ساختگی! absences!پیام من را دریافت کنید و تبعید خود را از راه دور به نظر می رسد انتخاب کرده اند.به شما را من احساس در این یک حقیقت است.هنوز شما هنوز هم نیاز به صحبت کردن با شما.برای شما ارسال من اشک برابر خواهد شد من در این جهان است که به جذب من ylvzoni نه تنها در شکم تاریکی در حال پرواز!امروز بسیار قدرتمند است. بیش از حد...که بلعیده آن تا درد من بی سر و صدا. من برای هر مخلوقات بیچهره لبخند!به تازگی ایجاد کردم. اما آن لب دهان آشکار نیست. نه crag به گفتار و پا زدن!من خاموش است. و صدای آنها را بالای سر من بیرحمانه لمس. زمانی که من سعی کردم به برگزاری یک رای. متوقف شد. و در خاطره ام از آن به بعد و من به دنبال راهی برای خروج از زندگی!دوست من در اینجا من به تنهایی. جدول خالی در آن trellises. و دیوار اتاق من نخل قهوهای مایل به زرد.من فقط آن چپ و راست winging بود. و من نمی دانم چگونه وینس من از پیچ واحد کشیده!اگر من امشب گریه مرا ببخش!اشکی ببخش. ببخش من... ببخش من صبر چیز ساییده شده.دیگر قادر به ادامه مسیر.درد است من کشتن. و لبه روح من برده بودن. و من اينطور است.و من به تنهایی. بنابراین تنها.من گریه تا من به پایان رسید.من می خواهم برای استراحت در شانه irrefragable.من می خواهم به جیغ زدن. و فریاد. و فریاد.من می خواهم به خواب برای آخرین بار. بدون من درد کابوس و ترس ترور.ترس من را برای خودم از این درد. من می ترسم به مرگ، قلب من و من می میرد بدن.من میترسم که قبل از من می بینید که است.

النتائج (الفارسية) 2:

صلح بر باشد شما ، دوست من Almovon نبود!

پیام من دریافت نمی کنید و شما را انتخاب کنید به اجرا Mngak ..
من این بار نه احساس ، در واقع که شما به عنوان انجام ..
با این حال من هنوز هم نیاز به صحبت به شما ..
می تواند به شما اشک های من ارسال ، یک پرواز در برابر من اراده در مناطق از این جهان بزرگ Eptlni Alfezna نه تنها در شکم از تاریکی!
امروز من بود بسیار بسیار قوی .. ..
به حدی که آن را بلعیده همه درد من Hdu..oona لبخند هر صورت Aaberni چهره! من
سعی کردم به تازگی درست دهان ..lkn لب هایش را آشکار نمی .. نه گلو به پا زدن صحبت می کنند!
دوباره سکوت .. و صدای آنها را بر سر من را لمس کرد بیرحمانه .. وقتی من سعی کردم به برداشت یک صدا .. تصادفا .. و در ذهن من را گرفت و پس از آن من به دنبال راه زندگی!
دوست من در اینجا من در حال حاضر در خود من هستم ..
جدول من خالی تخت در دیوار از اتاق من .. و درد قهوهای مایل به زرد ..
و من آشفته بازار راست و چپ .. من نمی دانم چگونه Oguetlni نه پیچ واحد!
آیا شما مرا ببخش اگر من گریه امشب؟!
اشک ببخش .. ببخش Odjaa .. ببخش صبری لت و پار ..
نمی قوی در آماده ادامه مسیر ..
درد Ankharena .. و احزاب معنوی ..oukota حرکت فرسوده ..
من مجرد هستم و خیلی تنها .. ..
من می خواهم به گریه من به پایان رسید کاهش ..
من می خواهم به استراحت در شانه پاره کند ..
من می خواهم برای فریاد زدن و فریاد .. .. و فریاد ..
من می خواهم به خواب برای یک بار Ojerh..don که Tgtalna کابوس درد و ترس ..
ترس برای خودم از این همه Aloja..okhcy به مرگ قلب من و بدن من مرگ نیست ..
من می ترسم به پایان برساند قبل از شما آنها را ببینید ..

النتائج (الفارسية) 3:

111111